- اعلام اسامی داوران قضاوت کننده در هفته هفتم لیگ برتر فوتسال بانوان
- تاج: ناصر حجازی تا همیشه زنده است
- حجازی اسطورهای فراتر از شیرجهها
- تولد گلبرگ مغرور؛ مردی شبیه به هیچکس
- اَبَر مرد فوتبال ایران، آقای خاص
- چالشهای چندلایه حضور ایران در جام جهانی
- سخنگوی فدراسیون فوتبال: نقشه راه آمادهسازی تیم ملی روشن است
- از قرعهکشی تا مسیر اقتدار؛ فدراسیون پای کار تیم ملی ایران
- روزنامه الکترونیکی فدراسیون شماره 271/ تدوین برنامهها تا ایستگاه اول جام جهانی
- اعلام اسامی داوران هفت دیدار از هفته چهاردهم لیگ برتر
- برگزاری سمینار دانشافزایی نیم فصل داوران لیگ برتر
- روزنامه الکترونیکی فدراسیون شماره 270/اتاق فکر برای تیم ملی؛ وقت همنشینی است
- روزنامه فدراسیون فوتبال شماره 270/مردی بدون فریاد و بدون خودنمایی
- روزنامه الکترونیکی فدراسیون شماره 270/سایهات مستدام حشمت خان فوتبال ایران
- ۲۶ بازیکن به تیم ملی امید دعوت شدند
حجازی اسطورهای فراتر از شیرجهها

به گزارش سایت رسمی فدراسیون، -احسان محمدی - چهارده سال از روزی میگذرد که ناصر حجازی، آن قامت استوار، در خاک آرام گرفت. مردی که نهتنها با شیرجههای تماشایی و چهرهی کاریزماتیکش، بلکه با «نه» گفتنهای صریح و مردانهاش در حافظهی جمعی فوتبال ایران ماندگار شد. او ستارهای تمامعیار بود، دروازهبانی با قدی بلند، حضوری مقتدر و شخصیتی که حتی رقیبان نیز به احترامش سر فرود میآوردند. آبی بود، اما قرمزها هم دوستش داشتند، اتفاقی نادر در فوتبال ایران. حجازی در سالهایی که هنوز میتوانست ستون دروازه تیم ملی باشد، ناگهان از مدار فوتبال ملی خارج شد.مردی که ایستادن را بلد بود، حتی وقتی زمین زیر پایش خالی شد. حتی در همان روزهای دوری، غرورش را حفظ کرد. حجازی پس از بازگشت به ایران، مسیر مربیگری را در پیش گرفت، مسیری که نام او را همچنان در متن فوتبال نگه داشت، شاگردان زیادی را به فوتبال معرفی کرد. ناصر حجازی هرگز خود را محدود به چهارچوب دروازه نکرد. او صدایی داشت که میخواست شنیده شود و نگاهی که فراتر از نتیجه و جدول میرفت. باور داشت چهرههای محبوب، مسئولیتی فراتر از تشویق تماشاگران دارند و باید در بزنگاهها کنار مردم بایستند، حتی اگر هزینهاش سنگین باشد. سرطان اما بیرحمانه از راه رسید. مرد خوشپوش و مقتدر دیروز، با صورتی شکسته اما ارادهای استوار، مقابل دوربینها ایستاد و از لزوم یکپارچه ماندن ایران و حل مشکلات مردم گفت، هیچ کمک را نپذیرفت و همان غرور همیشگی را تا آخرین روز حفظ کرد. ناصر حجازی سرانجام در خرداد ۱۳۹۰ رفت، در میان اشک، اندوه و شعار مردمی که نامش را فریاد میزدند. مردی که قامتش خم نشد، حتی وقتی جسمش از پا افتاد. و امروز، چهاردهسال سال است که ناصر حجازی با سیما، شیرجهها و «نه»هایش در خاک خفته است، اما در حافظهی ما، همچنان ایستاده مانده است.




